به گزارش میم ست در جدیدترین نقد و بررسی سریال سینمای هالیوود گزیده ای از نظرات منتقدان را درباره اپيزود سوم فصل هفتم بازی تاج و تخت (Game of Thrones) را بررسی می کنیم.
صحنه جان و دنريس براي اولين بار در مقابل هم به وضوح طولاني است، گرچه اينبار كمتر از حد قابل پيشبيني ميشود از آن ايراد گرفت. اجراي اميليا كلارك اينبار جزء اين اشكالات نيست اما به گونهاي كه كاراكترش ارائه شده كماكان او را ميبينيم كه در موارد عجيب و غريبي حساسيت نشان ميدهد و چيزهاي عجيبي ميگويد.
يادداشت ليندا آنتونسون
اپيزود «عدالت ملكه» از نظر حركت جنگ در وستروس نقاط اوج بيشتري دارد، اما با كمتر شدن كاراكترهاي مهم در داستان و نبود خطوط داستاني موازي در مقايسه با كتابها نميشود ادعايي در اسپويلشدن محتواي قابل انتظار در كتابهاي «بادهاي زمستاني» و «روياي بهار» داشت. از طرف ديگر در اپيزود سوم فصل هفتم بازی تاج و تخت ملاقات ميان كاراكترهايي را شاهد هستيم كه به نظرم خوانندگان كتاب معتقدند در نهايت در كتابها هم اتفاق خواهد افتاد، گرچه ممكن است شرايط هيچ شباهتي به اين نداشته باشند. مليساندره هم گونهاي از يك پيشگويي يا دستكم تصويري از آينده براي دو كاراكتر را نشان ميدهد و اين هم شايد در كتابها حقيقت داشته باشد اما من ترديد دارم كه از او چيزي شبيه به ديالوگهاي سريال در اين باره بخوانيم.
درگون استون
اپيزود سوم فصل هفتم بازی تاج و تخت صحنههاي زيادي در درگون استون دارد كه بخش بيشتر اين ريكپ را هم به خود اختصاص ميدهد. در اولين صحنه ميساندي و تريون را ميبينيم كه در ساحل درگون استون از جان و داووس استقبال ميكنند. در مسير به طرف قلعه، دروگون كه ديدنش هميشه برانگيزاننده احساسات بوده از بالاي سر جان و داووس كه در لحظه شبيه به مرغان دريايي ميشوند ميگذرد.
سپس به سكانس دونفره وريس و مليساندره ميرسيم كه از جهاتي كنجكاويبرانگيز است. البته وريس با پرسيدن اينكه چرا مليساندره آن پايين حضور ندارد منظورش را خوب ميرساند اما زماني كه مليساندره ميگويد از نجوا كردن در گوش پادشاهان دست كشيده و وريس جواب ميدهد كه از اين بابت مطمئن نيست، چون "زماني كه يكي از ما مردم عوام طعم قدرت را بچشد مثل شيري خواهد بود كه گوشت انسان را مزه كرده"، ناگهان تبديل به موجودي شيطاني ميشود و اين دست كم من را به فكر فرو برد كه آيا سازندگان سريال قصد دارند براي وريس لايههاي شخصيتي بيشتري قائل شوند يا اينكه او فقط ميخواهد شك و ترديد را به دل مليساندره بياندازد.
صحنه جان و دنريس براي اولين بار در مقابل هم به وضوح طولاني است، گرچه اينبار كمتر از حد قابل پيشبيني ميشود از آن ايراد گرفت. اجراي اميليا كلارك اينبار جزء اين اشكالات نيست اما به گونهاي كه كاراكترش ارائه شده كماكان او را ميبينيم كه در موارد عجيب و غريبي حساسيت نشان ميدهد و چيزهاي عجيبي ميگويد، مثل اينكه چطور زانو خم كردن آخرين پادشاه شمال در برابر يك تارگرين و تشكيل اتحاد ميان آنها پس از فتح ايگون، در قرنها صلح و شكوفائي ثمره داد؛ مثل اينكه هفت قلمرو اين را پيشتر به خود نديده بود. نوعي عجيب از حماقت در خلق و خو، دنريس را به آن واداشته كه همه چيز را بسان يك فرصت براي غرولند كردن ببيند.
بعدتر او به سراغ ديگر اتفاقات ناگوار زندگياش ميرود و اينكه چطور مدت زيادي به او تجاوز و بيحرمتي شده و در عوض اشاره به از دست دادن شوهر و بچهاش، از خودش ميگويد و اينكه در اين سفر هيچ چيز جز خود او، نه حتي وصلت اجبارياش با دروگو تعيين كننده نبوده است. در كتابها كاملا روشن است كه دني تا حدي باور دارد آنچه برايش اتفاق افتاده، جبري و جزئي از اين گذرگاه بوده است؛ بدون زندگي ميان دوتراكيها، بدون داشتن دروگو آيا بازهم اژدهايي براي او وجود داشت؟ اما در اينجا او همه را به حساب قدرت ارادهاش ميگذارد، به اندازهاي كه حتي بتواند به گفتههاي جان بدبين باشد. او سه اژدها، سه هيولاي افسانهاي دارد، واقعا چطور باور داشتن به وجود هيولاهاي ديگر اينقدر براي او دشوار است؟ اما نه، او به افسانه و اسطوره اعتقاد ندارد، او فقط خودش را باور دارد.
كينگز لندينگ
در كينگز لندينگ بار ديگر يورون و نسخه مسخره و دلقكوار او را در نمايش موفقيت كوچكش در جنگ ميبينيم. او كه منتظر پاداش از طرف سرسي است از او جواب ميگيرد كه با پيروزي در جنگ به پاداشش خواهد رسيد. اين يورون موجودي بيتناسب و ابله است و هيچ چيز ترسناكي دربارهاش وجود ندارد. سرسي اما روي وحشتانگيز بودنش كار كرده و آن را در سياهچاله مقابل الاريا و تايين نشان ميدهد. صبح روز بعد او رابطهاش با جيمي را در مقابل همه علني ميكند. در آخرين صحنه در كينگز لندينگ، تايكو نستوريس از بانك آهن براووس به ملاقات سرسي آمده و در حالي كه مكالمه آنها نكات زيادي دارد اما مهمترينش تلاش سرسي براي حادثه جلوه دادن انفجار سپت اعظم بيلور است.
پس از آن سرسي از اينكه چرا شرط بستن روي او از شرط بستن روي دني عاقلانهتر است ميگويد و دليل آن را زيانبار بودن شورش براي كسب و كار بانكدارها توضيح ميدهد. او بطور خاص از تاثير برانداختهشدن بردهدارها به دست دني ميگويد و تايكو هم به علامت تاييد سر تكان ميدهد كه اوضاع از اين نظر به هم ريخته است. ظاهرا براووس سريال، شهري ضدبردهداري نيست يا اينكه بانك آهن در چنين توافقي نبوده و افرادش از آن دسته از اهالي والريا نيستند كه با گريختن از آنجا، براووس را تبديل به پناهگاهي براي خود كردند. حالا بانك آهن از سرمايهگذاران در بردهداري است و دني و اژدهايانش مزاحم اين تجارت هستند. خيلي هم خوب.
وينترفل
در وينترفل لحظه رسيدن برن خوشحالام كرد. بطور كلي خط داستاني برن از معدود نكات خوب اين فصل است. آنها او را در نوعي فاصله و قطع اتصال با اين دنيا به تصوير كشيدهاند. به نظرم او نبايد از جنگل خدايان خارج شود چراكه اين نسبتا همان شيوه تعامل او با دنياي اطرافش است. گفت و گويش با سانسا خوب از آب درآمده و برن با به ميان كشيدن عروسي سانسا و رمزي اينطور نشان ميدهد كه قصد ندارد در اين مسير با نوك پاهايش راه برود و زماني كه سانسا را ناراحت از اين بابت ميبينيم، دور بودن برن از دنياي واقعي سهم او از اپيزود سوم فصل هفتم بازی تاج و تخت را بسيار ديدني ميكند.
سيتادل
عفونت از بدن جورا مورمونت در سيتادل خارج شده و او آزاد است هرجا ميلش ميكشد برود. واقعا كه مايه آسودگي است. بد نيست اشاره كنيم كه بافت مرده پوست او به دست سم تراشيده شد و لايه زيريناش با پماد درمان شد. خلاصهاش اينكه جورا به اسپاي سم رفت و گرياسكيلاش را درمان كرد. بعدتر سم را براي انجام اين عمل خطرناك بازخواست ميكنند و ميگويند پاداشش بيرون انداخته نشدن از سيتادل است نه رونويسي از طومارهاي قديمي. اگرچه صادقانه بگوييم اين دقيقترين چيزي بود كه تا اپيزود سوم فصل هفتم بازی تاج و تخت از تحصيل سم در سيتادل دستگيرمان شد.
هايگاردن
بالاخره در اپيزود سوم فصل هفتم بازی تاج و تخت تصويري از هايگاردن ميبينيم كه درواقع آخرين تصوير از آن است. اولنا پس از نوشيدن زهر به نقشاش در قتل جافري اعتراف ميكند و ميخواهد سرسي اين را بداند. خيلي جالب نيست كه در بقيه مكالمه، جيمي كاملا توي چشم ميزند و وقتي اولنا ميگويد "توي طفلكي واقعا سرسي را دوست داري"، جواب ميدهد "اوه، آره، سرسي. عاشقشم. توي تخت هم كارش رو بلده." مشخص است كه سازندگان به ايده "ولونكار" بودن جيمي تكيه كردهاند اما ظاهرا هيچ شكافي ميان رابطه او و سرسي تا همان لحظه كه چنين چيزي برملا شود وجود نخواهد داشت. جيمي سريال تبديل به كاراكتري بيارزش شده است.
نتيجهگيري
چيزهايي در سوم فصل هفتم بازی تاج و تخت بود كه دوست داشتم. ديدن اژدها ها هميشه خوب است. حداقل در اين باره ميدانيم پول تهيهكنندگي كجا ميرود و كيفيت كار از اين نظر فوقالعاده باقي مانده است. صحنه برن تكاندهنده بود و احتمالا اجراي او حتي اگر در جاي درستي قرار نگرفته باشد از بخشهاي مورد علاقهام است. كمترين رضايت را از برخي دقايق دني و تريون داشتم كه دومي در نهايت غلط بودن در مقايسه با تريون واقعي، انگار در سريال ماجراهاي كمديك فرعي خود را دنبال ميكند.
7فاز، ویسنا فولادی
مطالب مشابه
جودی کومر یکی از گزینههای بازی در فیلم Furiosa است
قسمت آغازین فصل هشتم GOT پربینندهترین قسمت آغازین تاریخ تلویزیون
چرا جلوگیری از لو رفتنِ سریال بازی تاج و تخت برای HBO غیرممکن است؟
1.2 میلیون نفر در دنیا در حال یادگیری زبان والریایی!
از اسپینآف سریال بازی تاج و تخت چه خبر؟
پست جدید امیلیا کلارک و قدردانی او از طرفداران
تبلیغ 1
تبلیغ 2
تبلیغ 3
تبلیغ 4
دیدگاه ها
دیدگاهی پیدا نشد! اولین نفری باشید که در این نوشته نظر می دهید.