ویدئوهای سایت

person
mimset instagram account
mimset telegram account
mimset namasha account
mimset aparat account

نقد فیلم گرگ بازی: تلاشی پر فراز و نشیب برای خلق یک فیلم معمایی!

سه شنبه, 6 آذر, 1397
فیلم گرگ بازی

به گزارش میم ست و در تازه ترین اخبار فیلم و سینمای ایران ، در این مطلب به نقد و بررسی فیلم گرگ بازی خواهیم پرداخت که این روزها در روی پرده های سینما قرار دارد. این فیلم بازیگران شاخصی از جمله علی مصفا ، هانیه توسلی و نگار جواهریان را در لیست بازیگران خود دارد و عباس نظام دوست کارگردانی آن را بر عهده داشته است. این فیلم در دوم آبان ماه 1397 اکران خود را آغاز کرد و تا به اینجا توانسته است به فروشی بالغ بر 967 میلیون تومان دست یابد. در ادامه با نقد و بررسی فیلم گرگ بازی با ما همراه باشید.

عباس نظام دوست که پیشتر با سِمت دستیار کارگردان در فیلم‌هایی همچون ارغوان و شبانه روز حضور داشته است، در اولین فیلمش سعی کرده به سراغ چیزی برود که جایش در سینمای این روز‌های ایران خالی است. آن هم ساختن فیلمی بر اساس ژانر است. فیلم گرگ بازی از فضا سازی‌هایش گرفته تا حال و هوای قصه‌، به نظر می‌رسد ما را به تماشای یک فیلم معمایی سوق می‌دهد اما برخلاف جلوه‌های بصری‌اش و موسیقی‌های استفاده شده در دل فیلم، فیلمنامه ایراداتی دارد که مخاطبش را با این فضا همراه نمی‌کند.

فیلم گرگ بازی ، قصه‌ای است بر اساس بازی Mafia که از این بازی سرنخ می‌گیرد و به روابط آدم‌های حاضر در آن می‌پردازد. ضمن در نظر داشتن این نکته که فیلمِ گرگ بازی فیلم اول این فیلمساز است، به تماشای آن در سینماها بروید و در ادامه نقد مفصل‌ تری از فیلم بخوانید.

هشدار ! ادامه مطلب بخش هایی از داستان فیلم گرگ بازی را فاش (اسپویل) می کند.

فیلم گرگ بازی

فیلم گرگ بازی از لحظه شروعِ تیتراژ سعی دارد قرار داد فضایش را بنا بگذارد

فیلم گرگ بازی از لحظه شروع تیتراژ سعی دارد قرار داد فضایش را بنا بگذارد. اسامی بازیگران به همراه سایر عوامل سازندگان فیلم به صورت دایره وار بر تصویر نقش می‌بندند تا شاید به مخاطب بگویند همه در یک بازی حضور دارند. به نوعی مخاطبانی که هم به تماشای فیلم آمده‌اند ناظر بر یک بازی هستند. به محض شروع فیلم، از تصاویری با تم قهوه‌ای و کنتراست زیاد به همراه یک موسیقی راز آلود در خانه‌ا‌ی قدیمی، یک فضای مرموز را متصور می‌شویم. پرستو (با بازی نگار جواهریان) خواب ترسناکی را که دیده تعریف می‌کند تا زمینه‌‌ساز اتفاقات پیش رویشان شود. یک شروع خوب را شاهد هستیم که نوید یک داستان جذاب را می‌دهد.

ما به عنوان مخاطب منتظر هستیم تا به زودی قصه‌ی اصلی که به نظر می‌رسد بر محوریت گرگ بازی شکل خواهد گرفت شروع شود و درگیر فیلم شویم. اما در عوض شاهد یک معرفی طولانی با تعداد زیادی شخصیت هستیم که هیچ کدامشان در ذهن نمی‌مانند. به طور مثال، از رابطه مهران (با بازی سعید چنگیزیان) و همسرش لیندا چیز زیادی دستگیرمان نمی‌شود. اطلاعاتی هم که از گذشته آنها به ما داده می‌شود فراتر از دیالوگ‌هایی که در زمان حالشان می‌شنویم نیست. یا نمونه دیگری از فلش بک‌ها، ماجرای دستگیری کاوه است که هیچ کمکی به پیشبرد قصه نمی‌کند. چرا که در ادامه هیچ استفاده‌ای از آن نمی‌شود و در شخصیت پردازی کاوه نیز تاثیری ندارد.

وقتی بازی شروع می‌ شود، مخاطب نمی‌داند نسبتش با این بازی چیست. شخصیت‌ها را خوب نشناخته است. نمی‌داند چه چیز باید از تماشای این بازی جذبش کند. در واقع مخاطب از ابتدا نگران هیچ کدام از شخصیت‌ها نیست و گرگ بودن یا نبودن هرکدام برای او اهمیتی ندارد. میزانسن مشخصی نیز برای حرکت بازیگران در طول بازی شاهد نیستیم. اکثرا بدون دلیل از سرجایشان بلند می‌شوند و در محیط پرسه می‌زنند. تنها نکته‌ ای که در قاب بندی بارز است، تفاوت موقعیت نشستن دکتر (با بازی علی مصفا) و همسرش هما (با بازی هانیه توسلی) با دیگران است. این دو در کنار هم با لباس‌های سیاه کاملا از بقیه متمایز شده‌اند و توجه مخاطب را به خود جلب می‌کنند. دکتر اکثرا در بک گراند نماها‌ی دیگران حضور دارد و حضورش نشانی از احاطه کردن این آدم‌ها را القا می‌کند.

فیلم گرگ بازی

مخاطب از ابتدا نگران هیچ کدام از شخصیت‌های فیلم گرگ بازی نیست و گرگ بودن یا نبودن هرکدام برای او اهمیتی ندارد

فیلم گرگ بازی در واقع از زمانی که برق می‌رود و مینا (با بازی سهیلا گلستانی) در حیاط، مرد دیگری به نام مرتضی را می‌بیند، تازه شروع می‌شود. هرچند در معرفی مرتضی، کارگردانی خوبی را شاهد نیستیم و حضور ناگهانی‌اش تاثیر لازم را نمی‌گذارد. مرتضی به راحتی می‌تواند همه را مجاب کند که به طبقه‌ی بالا بیایند و بازی را آنجا ادامه دهند. در اینجا این پرسش به وجود می‌آید که چرا این شخصیت‌ها باید به او اعتماد کنند؟ آیا به اندازه کافی در فیلمنامه باهوش در نظر گرفته شده‌اند؟

به عنوان مثال شخصیت پرستو به عنوان کارگردان این تئاتر قدری ساده لوح پرداخت شده است. از هیچ چیز اطلاع ندارد و کنجکاوی‌های لازم را در مورد دکتر نکرده است. اصلا از دکتر چقدر می‌دانیم؟ جز اینکه در چند فلش بک، ملاقات او را با پرستو در فضایی سراسر سفید با صندلی‌هایی قرمز رنگ شاهد هستیم که کاملا خطرات آینده را درباره این شخصیت هشدار می‌دهد. اما هیچ اطلاعی از پیشینه این آدم نداریم! از مرتضی هم همینطور. حُسنش این است که حداقل از اینجا به بعد قدری بیشتر درگیر این بازی می‌شویم. حال دیگر بازی مافیا برایمان در حد یک بازی ساده نیست.

اوج این اتفاق زمانی است که هما با تلاش زیاد سعی می‌کند سعید را از بازی بیرون کند. (پیشینه رابطه هما و سعید هم کمکی به پیشبرد قصه نمی‌کند. یک رابطه کلیشه‌ای است که نه شروع شدنش اتفاق ویژه‌ای است و نه تمام شدنش. به طرزی اتفاقی هم هر دو در یک میهمانی حضور دارند!). در ادامه دلیلش را با ابهام برای سعید توضیح می‌دهد که صرفا متوجه می‌شویم خطری افراد حاضر در بازی را تهدید می‌کند. این همان چیزیست که فیلم نظام دوست از ابتدا به آن نیاز داشت.

تصور کنید اگر در همان ابتدای فیلم متوجه چنین خطری درباره آدم‌های حاضر در بازی می‌شدیم. آنوقت در تمام لحظات بازی، نگران هر شخصیتی می‌شدیم که در بازی بماند. این همان عنصری است که فیلم نظام دوست در فیلمنامه‌ اش ندارد. ما متوجه یک فضای راز آلود هستیم اما در قصه رازی را دنبال نمی‌کنیم. لحظه‌ای هم که نگران می‌شویم بسیار دیر است.

فیلم گرگ بازی

فیلم گرگ بازی به لحاظ جلوه‌‌های بصری و تا حدی بازی بازیگران قابل قبول است اما به دلیل حفره‌های فیلمنامه‌اش توفیق چندانی نمی‌یابد

ابهام بیش از اندازه و به پایان نرسیدن خط اصلی داستان یک بحث است، پرسش‌هایی را به عنوان پایان باز یا هرچیز دیگر در ذهن مخاطب ایجاد کردن بحثی دیگر. فیلم گرگ بازی اساسا با یک ابهام جدی در فیلمنامه به پایان می‌رسد که بیش از هرچیز این حس را القا می‌کند که نویسندگان به گونه‌ ای از زیر بار پاسخ به این سوالات شانه خالی کرده‌اند. اینکه بگوییم دکتر، مرتضی و هما مهم نیست که بوده‌اند و به چه انگیزه‌ای سعید را کشتند، پاسخی منطقی برای قصه فیلم نیست. مخاطب کاملا سردر گم است و این سردرگمی از عدم باور پذیری می‌آید. مخاطب با قصه‌ای ناتمام روبرو است که اجازه نمی‌دهد به ابعاد دیگر فیلم فکر کند.

سعید که به نظر می‌رسید با بیرون رفتنش از بازی نجات یافته کشته شده است و اساسا از ابتدا هم تاکید ویژه‌ای روی شخصیتش شکل نگرفته بود که در این لحظه از فیلم اینقدر مهم شود. به لحاظ حسی ما صحنه‌ی قتل او را ندیده‌ایم و حدودا پانزده دقیقه قبل از پایان فیلم، به سختی روی تابلو کاراگاهان نگاه می‌کنیم و از این اتفاق مطلع می‌شویم. این شیوه روایت شاید تاثیر لازم را نگذارد.

حال مشکل بعدی آنجا است که همه چیز را می‌دانیم و دلیلی برای ادامه دادن فیلم پیدا نمی‌کنیم. تنها دلیلمان انگیزه این سه نفر است که فیلم گرگ بازی به هیچ عنوان پاسخی به آن نمی‌دهد. این عدم پاسخ دهی را اگر به پای جسارت فیلمساز هم بگذاریم، به دلیل نداشتن منظق در فیلمنامه توجیه پذیر نیست.

فیلم گرگ بازی

به لحاظ محتوایی می‌توان چنین برداشتی داشت که عده‌ای هستند که می‌خواهند هرطور شده است جلوی فعالیت‌ هنرمندان را بگیرند حتی به قیمت حذف آنها. فیلمساز فیلم گرگ بازی در ساختاری‌ دایره‌ای نشان می‌دهد که این ماجرا تمام شدنی نیست اما در این نبردِ پنهانی، هنرمندان بیش از حد ساده در نظر گرفته شده‌اند. گویی به خاطر نیازشان به سرمایه‌‌گذار به هرکسی روی خوش نشان می‌ دهند (شما را ارجاع می‌دهم به دیالوگی که پرستو می‌گوید اگر کسی حاضر باشد به شما پول بدهد از او می‌پرسید چرا؟). آنوقت در یک جمله می‌توان گفت عده‌ای هنرمند را شاهد بودیم که در این بازی سرمایه گذاری طعمه شدند. هرچند با اطمینان نمی‌توان گفت که آیا طعمه‌ی بعدی باز هم از هنرمندان است یا ماجرا خیلی کلی‌ تر ادامه پیدا می‌کند؟

با تمام این اوصاف، فیلمی که می‌توانست با ترکیب بازی مافیا و عده‌ای قاتل از ابتدا روی صندلی میخکوبمان کند، با ابهام‌ هایی بی‌ اساس مخاطبش را از جهان فیلم دور می‌کند. فیلمی که به لحاظ جلوه‌‌ های بصری و تا حدی بازی بازیگران قابل قبول است اما به دلیل حفره‌ های فیلمنامه‌ اش توفیق چندانی نمی‌یابد. در مجموع با توجه به تجربه اول نظام دوست ، امید آن می‌ رود که در آثار بعدی با فیلمنامه‌ ای منسجم‌ تر کارش را ببینیم و منتظر فیلم‌ های بهتری از این فیلمساز باشیم.

منبع: زومجی

نظر شما در مورد کیفیت ساخت و نحوه نقش آفرینی بازیگران فیلم گرگ بازی چیست؟

نظرات ارزشمند خود را در پایین مطلب با ما و دیگر علاقه مندان به اشتراک بگذارید. برای مشاهده عکس ها و پوستر ها در اندازه واقعی روی آنها کلیک کنید.

فیلم گرگ بازی فیلم گرگ بازی

 

تبلیغ 1
تبلیغ 2
تبلیغ 3
تبلیغ 4

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

دیدگاه ها
  • علیرضا
    علیرضا

    5 سال پیش

    منم موافقم با حرف شما. نباید صرفا به خاطر اسم و رسم کسی کاراشو قبول کنیم. چون فیلم (های) قبلیش خوب بوده هرچی بسازه خوبه اصلا قابل قبول نیست.


  • حماسه ایرانی
    حماسه ایرانی

    5 سال پیش

    با سلام، نقد شما را خواندم، من این فیلم را ندیده ام و اینجا قصدم این است که توضیح کوتاهی در باره کارهای فرمان آرا بدهم. واقعیت است که فرمان آرا رانت نامش را می خورد، نامی که بعد از ساختن فیلم شازده احتجاب کسب کرده است. اینکه کسی در دانشگاه معروفی درس خوانده باشد حتما فیلمساز خوبی هم باید باشد، ساده انگارانه است. آقای رفیعا شاگرد هیچکاک بوده است و فیلم دادستانش را اگر جاروکش سر صحنه می ساخت، بهتر از او ساخته بود. خسرو سینایی و هوشنگ کاووسی مثال های دیگری هستند. این یعنی اینکه دانشگاه و استاد فیلمساز پرورش نمی دهند. برگردیم سر اصل موضوع. شازده احتجاب فیلمی بود ساخته شده از روی مهمترین رمان تاریخ رمان نویسی ایران و هر ننه قمری می توانست چیز قابل قبولی از آن ارائه دهد. نوشتن سناریوی شازده احتجاب با کمک بینهایت خود نویسنده، گلشیری نوشته شده و گلشیری دست بالا را در ساخت این فیلم داشت. خلاصه به قول ضرب المثل: قاطر کرد و خر خورد. فیلم خانه ای بر روی آب فیلم دل قدرت بدست بیاور احمقانه ای بود که مزورانه مبلغ خرافات بود. بقیه فیلم های او هم چیزی بهتر نبوده اند. مقایسه مهرجویی با امثال فرمان آرا و کیمیایی، مقایسه کوه با سنگ ریزه است. هر فیلمی هرچند بد نشانه های امضای مهرجویی را دارد. مهرجویی بهترین کارگردان ایران است و برای اثبات آن نیازی به اسکار و کان و برلین نیست، یک فیلم اجاره نشینها که بعد از انقلاب ساخته شده است شاهکاری بی بدیل است و اثبات کننده اینکه مهرجویی فیلمسازی روشنفکری است که فیلمساز شده است و جامعه ایران مثل خانه و خانواده خود می شناسد و این ویژگی جیزی نیست که همه داشته باشند.


We would like to show you notifications for the latest news and updates.
Dismiss
Allow Notifications