نقد و بررسی فیلم نخستین انسان – First Man
فیلم نخستین انسان به کارگردانی دیمین شزل و با نقش آفرینی بی نظیر رایان گاسلینگ و کلر فوی، با تک به تک اشکالاتش ، تصویری پراهمیت ، معنادار و در پرده ی پایانی داستان ، باشکوه از سفر انسان به ماه را تقدیم شما عزیزان می کند.
به گزارش میم ست، امروز می خواهیم به نقد و بررسی فیلم نخستین انسان (First Man) با نقش آفرینی فوق العاده ی رایان گاسلینگ (Ryan Gosling) و کلر فوی (Claire Foy) به ترتیب در نقش های نیل آرمسترانگ فضانورد معروف و همسرش، بپردازیم. کارگردانی این فیلم را دیمین شزل (Damien Chazelle) بر عهده داشته است و آن را با بودجه ای 59 میلیون دلاری از روی فیلم نامه ای به قلم جاش سینگر (Josh Singer) ساخته است. این فیلم که در تاریخ 12 اکتبر 2018 (بیستم مهرماه 1397) اکران خود را آغاز کرد، توانسته است به فروشی بالغ بر 100 میلیون دلار دست یابد. در ضمن این فیلم نمره 7.5 از سایت IMDb و نمره 88% را از منتقدان راتن تومیتوز دریافت کرد. در ادامه با نقد و بررسی فیلم نخستین انسان با ما همراه باشید.
فیلم نخستین انسان با همه ی اشتباهات و کمبودهایش که در صورت برطرف شدن می توانستند آن را به محصول بزرگتری تبدیل کنند، نکات قابل ستایش زیادی دارد
قدم گذاشتن نیل آرمسترانگ روی ماه، در نگاه مردم زیادی هنوز هم باید به عنوان یکی از برترین دستاوردهای انسان مدرن، شناخته شود. چون حاصل آزمایشات، شکستها، پیروزی ها و برنامه ریزی های گوناگونی است که به جز اشخاصی که میخواهند با تئوریهای کماهمیت رخ دادنش را انکار کنند، اکثر افراد موقع فکر کردن به آن، تصویر حماسی و بزرگی از رسیدن انسان به ناشناختهها را میبینند.
به همین سبب، گم شدن این قصهی ارزشمند وسط تمام فیلمهای علمیتخیلی سالهای اخیر که به نوعی پا به سیارات و مناطق جدیدی از فضا میگذاشتند، باعث شد که وقتی دیمین شزل ، کارگردان جوان و موفق این روزهای هالیوود مسئولیت ساخت فیلمی بر پایهی این سفر مهم بشریت را برعهده گرفت، فیلم نخستین انسان تبدیل به فیلم مورد انتظار مخاطبان قابل توجهی بشود. چون بالاخره میخواست بزرگترین سفر خود انسانها در دنیای واقعی را برایمان به تصویر بکشد و احتمالا حس مواجهه با تخیلات شیرین در داستانی کاملا حقیقی را تحویلمان دهد.
نتیجهی به دستآمده هم شاید فیلم فوقالعاده ای که بسیاری انتظارش را می کشیدند نباشد و شاید هر کسی بتواند در دو پردهی آغازین داستان آن اشکالات واضحی پیدا کند، ولی بدون شک لیاقت ستایش شدن دارد. دیمین شزل به داستان نیل آرمسترانگ، از انسانی ترین زاویه اش نگاه انداخته است و در همین راه، گاها پرداختن به برخی جزئیات شاید مهمتر در ماجرای اصلی را به بهانهی عمیقتر شدن در شخصیتپردازی او کنار میگذارد.
طوری که تمرکز روی اجراهای رایان گاسلینگ و کلر فوی بیشتر از حد انتظار خیلی ها باشد و آرمسترانگ همانگونه که باید، به جای یک قهرمان ستودنی، در جایگاه مردی پرتلاش که خیلی اوقات هم شانس با او یار بود، به تصویر کشیده شود. اصل فیلمنامه اما دقیقا همانگونه که فکرش را میکنید، از کمی قبلتر از پیوستن نیل آرمسترانگ به پروژهی ناسا برای سفر به ماه تا کمی بعد از به پایان رسیدن این سفر را به پردههای نقرهای میآورد. داستانی که شاید اشک ریختنهای حاضر در آن، پررنگتر از لحظات هیجانزده شدن شخصیتها به خاطر کار بزرگشان باشد.
در دو پرده ی آغازین، فیلم نخستین انسان متاسفانه عملا چیزی به نام تعلیق آفرینی را نمی شناسد
متاسفانه یکی از مشکلات انکارناپذیر فیلم نخستین انسان ، عدم تعادل در لحنی است که برای قصه گویی انتخاب میکند. فیلم گاها به قدری روی روایت کردن صحیح هر بخش تمرکز دارد که یادش میرود باید در چارچوب داستانی واضح تری تماشاگر را با خود همراه سازد. همین هم سبب میشود که برخی از سکانس هایش ، به سبب عدم برقراری رابطهی درست مابین مخاطب و فرم داستان گویی اثر ، به نهایت پتانسیل شان نرسند و برای نمونه در غم انگیز ، پرشده از تعلیق یا خوشحال کننده ظاهر شدن ، مشکل داشته باشند. چون بیننده وقتی به آنها میرسد که هنوز در فضای متضاد سکانسهای قبلی با تکتکشان باقی مانده است و به همین خاطر بیشتر، حس نشستن جلوی یک مستند از بخشهای مختلف زندگی آرمسترانگ و نه یک روایت سینمایی حسابشده را پیدا میکند.
همچنین در دو پردهی آغازین، فیلم نخستین انسان عملا چیزی به نام تعلیق سازی را نمی شناسد و با توجه به آن که خودمان از ذات این ماجرا، نتیجهی اصلیاش و بسیاری از جزئیات مرتبط با آن اطلاع داریم، صرفا حکم روایتی تصویری و دقیقتر از دانستههایمان را به خود میگیرد. البته قاببندی های قابل بحث و فوق العادهی دیمین شزل، بنا شدن بسیاری از ثانیه های اثر روی داستان گویی های تصویری بدون دیالوگ و تدوین باکیفیتی که حسابشده شما را در جایگاه قهرمان قصه قرار میدهد، همه و همه عناصری به شمار میآیند که این عیوب را کم رنگ تر از حالت عادی شان می کنند.
شزل با استفاده از نماهای POV یا همان زاویهی دید شخصیتها، به شدت جایگاه کاراکتر را پررنگتر از قبل کرده است و در بسیاری سکانسها، حاضر به کنار گذاشتن نماهای باشکوهتر میشود تا بیننده بهتر از فرم عادی و آشنای محصولات مشابه، بتواند بودن و نفس کشیدن در جای شخصیتها را درک کند. برای نمونه وقتی آرمسترانگ درون سفینه ی فضایی مینشیند و میخواهد خروج از سیارهی زمین را با همهی فشار و دیوانه وار بودنش تحمل کند، فیلمساز بارها و بارها به جای لانگ شات های آشنای سینمایی موقع پرتاب یک موشک بزرگ به خارج از جو زمین، از کلوز آپ هایی روی چشم او و نمای POV نگاهش بهره می برد. تا تمام ترس و استرس و فشار موجود روی شخصیت را نشان دهد و تجربه ی به سرانجام رسیده توسط وی را همانگونه که احتمالا خود او لمس کرده است، به کمک اجرای دلنشین گاسلینگ برای تماشاگر به نمایش بگذارد.
البته فیلمبرداری های فیلم نخستین انسان همیشه بی نقص هم نیستند و گاها مثل دقایق اضافه اش ، تکانهایی بیش از اندازه یا نماهایی اشتباه را برای تصویرسازی از موقعیت به کار می برند. اما در جلوه ی نهایی ، آنچه که به نظر مخاطب می آید ، نشان از ترکیب شدن یک فیلمبرداری حساب شده با تدوین های عالی سازندگان اثر دارد که نقاط قوت آن ، به سادگی از نکات منفی اش پررنگ تر و پراهمیت تر به نظر میرسند. خوش بختانه ترکیب عالی جلوهی بصری اثر با آلبوم موسیقی های فوق العادهی آن هم خیلی سریع بدل به بخش بزرگی از هویت فیلم نخستین انسان می شود و برخلاف دیالوگ ها و اجراها که در عین لایق احترام جلوه کردن گاها اشتباهاتی هم دارند، همواره بیاشکال و دقیق، به بیننده علتی برای دنبال کردن ثانیه های ساختهی شزل میدهد.
درون روایت داستانی فیلم که بیشتر میتواند با همهی ضعف ها و خوبی هایش ، صفت استاندارد و راضی کننده را دریافت کند، فیلم نامه ی فیلم نخستین انسان در شخصیت پردازی، یکی از نامتعادل ترین بخشهایش را به رخمان میکشد. نامتعادل از این نظر که هم در آن میتوان هزار تصمیم درست و جلوبرنده برای شخصیتها را یافت، هم بیننده مقابل اشتباهاتی قرار میگیرد که اگر نبودند، تجربهی نهایی میتوانست به ارزش بسیار بیشتری از قبل برسد. مثلا سکانس افتتاحیهی فیلم که الگوبرداری هوشمندانهای از فیلم میان ستاره ای (Interstellar) اثر کریستوفر نولان (Christopher Nolan) محسوب میشود، نمایندهی بهترین بخشهای فیلم از این نظر است. جایی که مخاطب شخصیت اصلی را بدون یک دیالوگ اضافی میشناسد، کارگردان گسترهی داستانی فیلمش را برای مخاطب تصویر میکند و مدل روایت قصه در سکانسهای هیجانی اثر خیلی سریع، به عنوان فرم بصری فیلم نخستین انسان معرفی میشود.
همچنین لحظات بازیگرمحوری مثل اشک ریختن ناگهانی رایان گاسلینگ در فاصلهی کمی از دوربین یا ثانیههایی که کلر فوی را در قالب همسر محترم و پراحساس او بدون هیچ گونه اغراق اضافه ای نشان می دهند، نمونههای دیگری از شخصیتپردازی های موفقیت آمیز فیلم محسوب می شوند.
ولی هر چقدر که تصویرسازی های شزل همیشه فیلمنامه را به جلوتر از حد و اندازهاش میرساند، نوشتهی جاش سینگر باعث پایین کشیده شدنش میشود. او داستان را با انتخاب بخشهایی که به نظرش مهمترین نقاط قصه بودهاند به نگارش درآورده و اگر از من بپرسید، نتیجهی عملکردش همانگونه که گفتم در بهترین حالت میتواند لقب استاندارد را بگیرد؛ نه بیشتر و نه کم تر. هرچند که فیلم در به وجود آوردن شیمی های قابل لمس بین تمام شخصیتهای اصلی و فرعی، کیفیت قابل توجهی را یدک میکشد.
قاب بندی های قابل بحث و فوق العاده ی دیمین شزل و بنا شدن بسیاری از ثانیه های اثر روی داستان گویی های تصویری بدون دیالوگ ، جزو اصلی ترین نکات قوت فیلم نخستین انسان هستند
راستش را بخواهید ، شاید به جرئت بتوان گفت که فیلم نخستین انسان را بیشتر از هر شخص دیگری ، دیمین شزل، رایان گاسلینگ، جاستین هورویتز (Justin Hurwitz) و صد البته کلر فوی ساخته اند. چون کم اشکالترین و قابل دفاع ترین عملکردهای سینمایی موجود در فیلم را میتوان در به سرانجام رسیدن وظایفی که برعهدهی این چهار نفر گذاشته شدهاند، مشاهده کرد.
شزل که رسما با فیلم نخستین انسان و مخصوصا پردهی پایانی این فیلم که کمی جلوتر راجع به آن بیشتر خواهم نوشت، نشان میدهد که هیچکدام از موفقیت ها و دستاوردهایش در جهان هنر هفتم اتفاقی نبودهاند و احتمالا در سال های آتی، همواره یکی از سطح بالاترین فیلمسازان هالیوود باقی میماند. رایان گاسلینگ هم که نیل آرمسترانگ را در قالب مردی شکستنی ولی قدرتمند به نمایش میگذارد و تک سکانس هایی دارد که انصافا فراموش ناشدنی هستند. او چه در تعامل با مابقی بازیگران خوب فیلم مثل کایل چندلر و چه در ثانیههایی که تنها فرد حاضر مقابل دوربین میشود، در القای هویت داستانیاش به تماشاگران موفق است و تصور کردن آرمسترانگ با بازیگر دیگری را ناممکن میکند.
اما ستاره ی شاید عجیب و بیش از حد خارق العادهی اثر، کلر فوی است که جنت، همسر آرمسترانگ را به کمال اجرا میکند. او دقایق زیادی در فیلم ندارد، طبیعتا فرصت سفر کردن به فضا را به چنک نمیآورد و در سکانسهای زیادی باید صرفا به تعاملات ساده با فرزندانش بپردازد. اما همین روزمرگیها را در حد و اندازهای نشان میدهد که انگار شخصیتش را بیش از بیست سال زندگی کرده است. طوری که واکنشهای اغراقشده، آرامشها و عصبانیتهایش، همگی نه تنها باورپذیر هستند، که فاصلهی فیلم با بینندگانش را کاهش میدهند.
آلبوم موسیقی متن جاستین هورویتز، بعد از کلر فوی، بزرگ ترین ستاره ی فیلم نخستین انسان به حساب میآید
نوشتن درباره ی فیلم نخستین انسان و اشاره نکردن به آلبوم موسیقی متن جاستین هورویتز که انگار قدم به قدم با دیمین شزل قرار است اعتبار سینمایی بیشتری پیدا کند، ناممکن به نظر می رسد. آهنگ های حاضر در این فیلم، دقیقا به مانند آنچه در فیلم لا لا لند (La La Land) و فیلم ویپلش (Whiplash) از او شنیده بودیم، صرفا تقویتکننده ی فرم داستان گویی محصول نیستند و گاها حتی تصاویر را از منظر اثرگذاری روی مخاطب، پشت سر میگذارند. او به شکل قابل مطالعه ای با موسیقی هایش فراز و نشیب های حاضر در مسیر قهرمان را رنگآمیزی میکند و عضو جداناپذیری از ماندگارترین سکانسهای فیلم نخستین انسان میشود. چه در زمانهایی که بخواهد غمانگیزی دنیای آمسترانگ و برخی تلخی هایش را تحویلتان دهد و چه وقتی که بخواهد بعد از پنجاه سال، نشان دهد که چرا همه میتوانند به فرود آپولا 11 روی بزرگترین قمر زمین ببالند.
بین همه ی این ضعف ها و قوت ها ، فیلم نخستین انسان تا پیش از رسیدن چهل دقیقهی پایانی اش، به شکلی واضح فیلمی خوب به حساب می آید که عالی هم نیست و یقینا فقط به درد سینماروهای جدی تر میخورد. اما پردهی پایانی داستان، به قدری در فرم سینمایی آن خوب گنجانده میشود و به قدری دقیق احساسات سینماروها را به بازی میگیرد که رسما پس از مواجهه با دقایقی که دارد، فیلم نخستین انسان برایتان در چند پله بالاتر از جایگاه قبلی اش می ایستد.
این جا مسئله فقط فرود حماسی روی ماه نیست و بیشتر به هماهنگی دقیق تمام عناصر داستان بازمیگردد. از تصویرسازی درست و بهجا از سفری که از زمین آغاز می شود و درگیری عمیقی که یک پدر با رفتنش به ماه و عشق بی پایانش نسبت به فرزندان خود دارد ، تا کات های هوشمندانه ای که در دقایق پایانی قصه ، نفس تان را بند می آورند. از روابط عالی شخصیتها در تمامی سکانس ها ، تا نحوهی نمایش دادن جزئیات ، تا انتخاب نقاطی از این سفر چندین و چند ساعته که لیاقت نمایش داده شدن دارند و هزار چیز دیگر.
فیلم نخستین انسان اینجا اثبات میکند که داستان لایق اعتنایی را به شکلی ویژه تعریف کرده است و با برطرف کردن تمام مشکلاتی که تا قبل از چهل دقیقهی پایانی اش داشت، می تواند فاصله تان با نمایشگری که مشغول دیدنش در آن هستید، کاهش دهد. دربارهی جزئیات سکانسهای شکلدهنده به این دقایق نباید صحبتی کرد که منجر به لو رفتن زیبایی های شان برای برخی تماشاگران بشود. اما همینقدر بدانید که شاید فیلم نخستین انسان به ترتیب پس از فیلم های ویپلش و لا لا لند در جایگاه سومین فیلم برتر ساخته شده توسط کارگردانش جا خوش کند، اما سکانس فرود آمدن آپولو ۱۱ روی کرهی ماه در این فیلم، یقینا به یاد ماندنی ترین سکانس ساخته شده توسط شزل تا به امروز است. انقدر به یاد ماندنی که میتواند برترین سکانسهای فرود آمدن فضاپیماهای گوناگون بر روی سیارات و قمرهای مختلف در تاریخ سینما را نیز از مناظر بسیاری به چالش بکشد.
فیلم نخستین انسان در به وجود آوردن شیمی های قابل لمس بین تمام شخصیت های اصلی و فرعی ، کیفیت قابل توجهی را یدک می کشد
فیلم نخستین انسان فیلم هوشمندی است. با همه ی اشتباهات و کمبود هایش که در صورت برطرف شدن میتوانستند آن را به محصول بزرگ تری تبدیل کنند، نکات قابل ستایش هم کم ندارد. به اندازهی کافی ماجرای حقیقی اش را باشکوه روایت می کند و در عین حال، دچار شعارزدگی نمیشود. فیلم به قدری از دادن پیامهای سیاسی اجتناب کرده است که به نظر میرسد به غلط، حوصله ی پرداختن مفصل به برخی از جزئیات تاریخی درگیر شده در ماجرای قدم زدن نیل آرمسترانگ روی کره ی ماه را هم نداشته است! دغدغه ی شزل، چیزی نبوده جز بخشیدن هویت انسانی به قصه، دادن اطلاعاتی بسیار بیشتر درباره اش به مخاطب و یادآوری چرایی اهمیت دستاورد های ما انسان ها به خودمان. یادآوری حقیقتی بر مبنای آن که پنجاه سال قبل یکی از ما آدمها پایش را روی ماه گذاشت و این همچنان گامی کوچک برای یک انسان و جهشی بزرگ برای بشریت است.
منبع: متا کریتیک
نظر شما در مورد عوامل، داستان، نقش آفرینی بازیگران و کیفیت ساخت فیلم نخستین انسان چیست؟
نظرات ارزشمند خود را در پایین مطلب با ما و دیگر علاقه مندان به اشتراک بگذارید. برای مشاهده تصاویر و پوسترها روی آنها کلیک کنید.
دیدگاه ها
دیدگاهی پیدا نشد! اولین نفری باشید که در این نوشته نظر می دهید.