چرا باید انیمهی One Punch Man را حتما ببینیم؟
با آغاز فصل دوم بعد از گذشت چهار سال از پخش فصل اول، انتظار طرفداران سریال به سر رسید. گرچه استقبال از فصل دوم به دلیل تغییر استودیوی سازنده با اما و اگرهایی همراه شد، اما به هر حال تماشای مشتهای سایتاما و دنبال کردن داستان عجیب و شگفتآور او، شور و هیجانی در بین طرفداران به ارمغان آورد. حالا به این مناسبت به سراغ این انیمه میرویم تا ببینیم چرا یکی از بهترین عناوین سالهای اخیر است و همه باید تماشای آن را در برنامههایشان بگنجانند.
به گزارش میم ست و در جدیدترین اخبار فیلم و سریال سریال انیمهی مرد تک مشتی (One Punch Man) که پخش آن در سال ۲۰۱۵ آغاز شد، توانست به سرعت به محبوبترین انیمهی سال تبدیل شود. بسیاری از انجمنها و گروههای انیمه/مانگا در سراسر دنیا آن را بهترین انیمهی سال انتخاب کردند. فن بیسهای فراوانی برای آن شکل گرفت و رکوردهای مختلفی بر جای گذاشت. همهی اینها در حالی بود که تنها ۱۲ قسمت از آن پخش شده بود.
اگر شما از علاقهمندان انیمه و مانگا باشید، مطمئنا با این سریال آشنا هستید و تا به حال (حداقل یک بار) آن را تماشا کردهاید. اما روی این مطلب بیشتر به سمت کسانی است که به تماشای فیلم و سریال علاقهمندند، اما انیمهباز نیستند و صرفا گهگداری ممکن است به تماشای انیمه بپردازند. اگر از گروه دوم هستید، در قدم نخست، پیشنهاد من این است که تماشای سریالهای انیمه کوتاه را در برنامهی خود بگنجانید. جواهراتی در دنیای انیمه و مانگا پیدا میشوند که در جاهای دیگر وجود ندارند. علاوه بر آن بسیاری از المانهای رایج در آثار غربی، اقتباسهای غیرمستقیم و حتی گاهی مستقیم از انیمههای معروف و غیر معروف ژاپنی هستند. کمتر اثر علمی-تخیلی و فانتزی پاپ کالچر در سالهای اخیر را میتوان پیدا کرد که رگههایی از مانگا و انیمهی شرقی در آن نباشد (برعکس این موضوع هم البته با شدت کمتر صادق است). برای مثال فیلم سوپر هیت ماتریکس (The Matrix) را در نظر بگیرید که چندید المان داستانی و تصویری مستقیم از شبح در صدف (Ghost In The Shell) دارد.
اما از قدم نخست میگذریم و روی مرد تک مشتی تمرکز میکنیم. چرا این سریال را باید دید و چه چیزی آن را از سایر آثار تصویریِ غربی و شرقی متمایز میکند؟ جواب دو کلمه است: همه چیز!
اکثریت قریب به اتفاق مخاطبان و بینندگان این انیمه (و خوانندگان مانگا) بر سر این موضوع توافق دارند که این انیمه شبیه به هیچ اثری که تا به حال ساختهشده نیست. از داستان عجیبش گرفته تا شخصیت اصلیِ یگانهاش. داستان این است: مردی که زورش آنقدر زیاد است که با یک مشت همهی حریفان را از هستی ساقط میکند، دنبال حریفی میگردد که او را به چالش بکشد.
این نکته را همه میدانند که روند سیر و سلوک شخصیت اصلی مهمترین خط داستانی یک اثر ماجراجویی و حتی غیر ماجراجویی است. ما همیشه داستان یک شخصیت اصلی را دنبال میکنیم که روند صعود (یا گاهی سقوط) او را شاهد باشیم. اینکه چگونه تلاش میکند با سعی و کوشش بسیار آن هدفی را که دنبالش است به دست بیاورد. در این ژانرِ خاص، از یک موجود نه چندان قوی (گاهی فیزیکی و جسمی و گاهی ذهنی و معنوی)، تبدیل بشود به قویترین. چالشهای موجود در این مسیر چیزیست که داستان را به پیش میبرد. اینکه موفق شود به هدفش دست پیدا کند یا قدرتمند شود. اما در این انیمه شخصیت اصلی از اول قدرتمندترین موجود دنیا است. خب با این وجود تماشای این سریال و دنبال کردن داستان چه لذتی دارد؟ چگونه این سریال موفق شده در بین هواداران با این استقبال عظیم مواجه شود؟
بازی با انتظارات!
شما انتظار ندارید قهرمان داستان از اولش قویترین باشد. شما همینطور انتظار ندارید که داستانی بر اساس یک مرد مبارز بدون نقطه ضعف، داستان خوبی از آب دربیاید. اما نهتنها قهرمانمان قویترین است، که داستانش هم عالی از آب درآمده.
سایتاما در هر مبارزهای ظاهر میشود ما نتیجه را از پیش میدانیم. پس تعلیق و انتظاری در کار نیست؟ یا… هست؟ هست. جواب این است که ما تماشاگران بدون تعلیق و انتظار نمیتوانیم با یک داستان ارتباط برقرار کنیم. مهم نیست که یک داستان سوپرهیرویی باشد، یا یک درام دادگاهی یا یک مستند. همیشه عدم قطعیت و اطمینان از داستان و آنچه پیش خواهد آمد دلیلی است که ما یک داستان را دنبال میکنیم. یا حداقل اگر میدانیم یا حدس میزنیم در ادامه داستان چه پیش خواهد آمد، چگونگیِ اتفاق افتادن آن و نحوهی رسیدن به نقطهی مورد نظر برایمان جذاب است. چنانکه مبارزهی «خفن» بین یک قهرمان و دشمنش را میتوان برای بار دوم به بعد تماشا کرد؛ هرچه خفنتر، تماشاییتر و تعداد دفعات بیشتر.
اما قهرمان تک مشتیِ ما با یک مشتش همه را را نابود میکند. یعنی حتی مبارزاتش هم دیدنی نیست؟ جواب مثبت و منفی است. مبارزات اصلی سایتاما یک مشت است که در لحظه تمام میشود. گرچه دست و پا زدن و رجزخوانیِ حریفانش را تا قبل از دست به کار شدنِ مرد تک مشتیمان را هم (مطابق رسم معهود انیمهها) داریم. اما معمولا مبارزات او با یک حرکت تمام میشوند. در کنار این مبارزهها، مبارزههای دیگران را داریم که طولانی و معمولا زیبا و شکوهمند است. و پر از صحنههای عظیم و پرشور و پرهیجان. از نابودی تمام شهر در یک لحظه گرفته تا پروازهای عجیب و شگفتانگیز و انفجارهای غولآسا. تقریبا هرآنچه که یک فیلم بلاک باستر باید داشته باشد را در هر قسمت این سریال مشاهده میکنیم. یا به بهتر، هرآنچه که یک فیلم «بلاک باستر بد» باید داشته باشد. دیدهاید که اغلب اوقات، فیلمهای بلاک باسترِ سطح پایین، کمبودهای داستانی خود را با انفجارهای عظیم و صحنههای اکشنِ پر سر و صدا پر میکنند. اما اینجا برعکس آنچه به آن عادت داریم اتفاق افتاده. خود این نکته موضوعی است که در این یادداشت نمیگنجد و در یادداشت بعدی مفصلتر دربارهاش صحبت میکنیم.
اما این بازی کردن با انتظارات که پیشتر گفتیم، در همهی سطوح داستان وجود دارد. شخصیت اصلی، مبارزات او و روند طی شدن داستان. شخصیت اصلی کچل است و صورتش هیچ زاویهای ندارد. طرفداران انیمه و مانگا میدانند موی شخصیتها و در راس آنها شخصیت اصلی و انحناهای چهره، چه المان مهمی در انیمه است. هم برای ایجاد جذابیت و هم مهمتر از آن اهداف نمایشی. موهای رنگارنگ و ویژگیهای اغراقشدهی چهره در انیمه، یکی از مهمترین ابزاریست که سازنده با کمک آن به روایت داستان و حالات شخصیتها میپردازد. قهرمان انیمهی مرد تک مشتی، با آن چهرهای که توصیف شد، با تمام وجودش داد میزند که کاریزما ندارد. در کنار این ظاهر، باید لحن صدا و صحبت کردنش را هم اضافه کنید. و نوع واکنشهایش، و بیتفاوتیاش به اتفاقات روزمره. او جایی اوایل داستان میگوید که صرفا محض تفریح رو به قهرمانی آورده. جای دیگری بر سر شهروندانی که به کمکشان رفته داد میزند. و…
سریال در هر جایی که میتواند کلیشههای ژانر را مورد تمسخر قرار میدهد و با آنها بازی میکند. هم انیمه و مانگای شرقی و هم کامیک بوکهای غربی. تمام آن المانهایی که گفتیم شخصیت اصلی ندارد را، سایر شخصیتها دارند که در مواجهه با شخصیت اصلی، کمدی به نظر میرسد. از ویژگیهای ظاهری تا اهداف خیر و بلند پروازانه. و صد البته مونولوگهای طولانی. مونولوگهایی که یکی از ویژگیهای انیمههاست، در اینجا حوصلهی شخصیت اصلی را سر میبرد. در هر بار مواجهه با هر گونه کلیشه و قواعد ژانر، ما واکنش خنثی یا منفی یا کمدیِ شخصیت اصلی را داریم. جدا از آن با استفادهی اغراقآمیز از این المانها، نوعی کمدی میآفریند که با همهی کمدیهای انیمههای دیگر متفاوت است. نکتهی مهمی که نباید از آن غافل شد، این است که علیرغم این موضوع، سریال تبدیل به هجویهای بر انیمه و کامیک نمیشود. مرد تک مشتی از این شوخیها استفاده میکند تا پیامهای خودش را بدهد. در واقع این انیمه خودش با عشق به این سبک و ژانر میدرخشد. و در دل آن داستانش را تمام و کمال تعریف میکند.
با ذکر این نکته میرسیم به مهمترین قسمت این یادداشت. که چرا دیدن این انیمه بر همه واجب است! استفاده از عناصر آشنا، چه انیمهای، چه کامیکی و بالاتر از همه عناصر کلاسیک و پرکاربرد تاریخ ادبیات و نمایش و بازی با آنها، مهمترین هنر این انیمه است. گفتیم که شخصیت اصلی نهایت پیشرفتش را انجام داده. دیگر جایی برای صعود ندارد. و گفتیم که این انیمه با انتظارات تماشاگران بازی میکند. انتظاراتی که از روند داستان داریم، بنا بر آنچه که دیدهایم و شنیدهایم و خواندهایم. نه با صعود کرکتر مواجهایم نه با سقوط. نه با درخشش یک ذهن نه با فروپاشیِ آن. داستان حتی ضدپیرنگ هم نیست. واقعا داستان چیست؟ البته که سایتاما به دنبال صعود در ردهبندی قهرمانان است، اما خود او هم مانند ما میداند که این داستان یک مسیر فرعیست. به عنوان هدف اصلی او به دنبال کسی میگردد که بتواند با او یک مبارزهی جانانه کند. او به دنبال کمک به مردم یا اثبات خودش نیست، هدف انتقام یا نجات دنیا ندارد. او محض تفریح به قهرمانی روی آورده و حالا تبدیل به کسی شده که هیچ کسی توانایی مقابله با او ندارد. و از این مضمون، یک داستان خارقالعاده در آمده. داستانی که مشابه آن را هرگز ندیدهاید.
در قسمت بعدی این یادداشت با هم به بررسی جنبههای مختلف انیمه و علل درخشش آن میپردازیم. مانند همیشه اگر نظری دارید برایمان بنویسید.
منبع: سینما
دیدگاه ها
دیدگاهی پیدا نشد! اولین نفری باشید که در این نوشته نظر می دهید.